وقتی علاقه به میراث فرهنگی در آدم رشد کند ناصرالدین شاه هم آدم می شود

همه ریشه در این میراث فرهنگی دارند

امروزه افزايش علاقه به باستان شناسی ، تاريخ و محافظت از بناها و محوطه های باستانی و تاريخی و همچنين ارضاء حس کنجکاوی  و کمال مطلوب برای افرادی است که به دنبال تعمق و انديشه بوده و علاقه مند هستند نکات معمايي و مبهم تمدن های گذشته را کشف و درک کنند.کم نیستند افرادی که برخلاف گذشته با رویکرد مثبت به میراث ملی می نگرندو تلاش دارند تا بهره مندی از دانش باستان شناسی ، به شناخت علمی از ميراث فرهنگی و گذشته نوع بشر دست یابند. شاید برای این دسته دستیابی به روشهای انجام کار باستان شناسی و شیوه ی رسیدن به نتایج مورد نظر، مشکل باشد ولی همین رشد علاقه به گذشته در هرکس،اغلب حس کنجکاوی مردم به ويژه افراد علاقه مند به کشف شهودی و عینی را بیش از سایرین بر می انگیزاند. بنابراین با این رویکرد، بهترین راهکار و رهیافت مردمی کردن باستان شناسی  ارتباط آن با گردشگری است. مردم با گردشگری با باستان شناسی و میراث تاریخی آشنا می شوند .از این سبب گردشگری فرهنگی و حوزه های مرتبط با آن به لحاظ ماهیت موضوعی اهمیت بسزایی در جامعه پیدا کرده و با موضوعات مورد مطالعه دانش باستان شناسی ارتباط تنگاتنگی می یابد. آنها شاید مانند باستان شناسان با فعاليت‌هاي غیر خيره كننده‌ به شناختي ارزشمند از زندگي گذشته و آداب و رسوم آن دست یابند ولی با استمداد از دانش باستان شناسان بومی می توانند گذشته را بازسازي مکرده  و احساس  تعلق خاطر به گذشته و میراث گذشتگان را درباره ميراث بر ‌انگيزانند.چون كار باستان شناس براي انسان جوياي حقيقت و واقعيت بسيار جذاب است. به همين دليل اكثر مردم دوست دارند كار های  باستان شناسان را از نزديك ببينند، اين موضوع يکي از حوزه هاي مهم و مشترك باستان شناسي عمومي و گردشگری است.امروزه باستان شناسی به خانه های مردم راه یافته است.شاخه های هزارلایه باستان شناسی مانند لایه لایه ها  که در درون زمین قراردارند در متن جامعه جای خود را باز کرده اند.دلیل مقبولیت این دانش در بین مردم، موضوع محوری انسان و زندگی گذشته او در این مطالعات است، زیرا از دیرباز پرسش های گوناگونی در ذهن پرسشگر بشر جای گرفته که انسان از کجا آمده است؛ منشا او در کجاست؛ آغاز و انجام حضور او در جهان چگونه است؛ پیش از او انسانی به این شکل و با این خصوصیات وجود داشته است؛ چگونه فکر می کرده است؛ چگونه زندگی می کرده است؟ و... . برای درک این پرسش ها، هزاران محقق و پژوهشگر،مورخ و باستان پژوه ودانشمندان سایر علوم از سده گذشته به طور جدی پای در میدان عمل نهادند و با مطالعات پیوسته و استفاده از شیوه های علمی متداول زمان خود برای یافتن پاسخ، راهی سرزمین ها و قاره های مختلف به ویژه آفریقا شده اند. در ایران نیز تلاش های اندکی هرچند ناقص صورت گرفت. امروز جهان همچنان در برابر همان پرسش ها قرار دارد و پاسخ های بدست آمده را هربار با تردید می نکرد و ارزیابی می کند، اما ذهن پرسشگر او همچنان در شک و تردید است. در این پایان نامه تلاش شده با در نظر گرفتن آن پرسش ها، و با استفاده از وارسی نتایج مطالعات انجام شده، نگاهی دوباره به انسان شناسی دیرین صورت گیرد. هدف این پژوهش بازبینی آن نتایج با سئوالات جدیدی است که تلاش می کند با پیش فرض پاسخ هایی به نتایج قابل قبول برسد. بنابراین با گردآوری اسناد مکتوب و در دسترس، در اینجا مجددا آن آثار به نقد درآمده و از طریق مطالعه دوباره آن ها این سئوال اصلی مطرح شده است که، چه رابطه ای می توان میان انواع نخستی های پیش از تاریخ و فناوری‌های ساخت دست افزارهای سنگی موجود یافت و از سوی دیگر عوامل انقراض نخستی ها و پیدایش انسان مدرن و گوناگونی دست افزارهای سنگی تابع چه شرایطی بوده است.علی رغم اینکه باستان شناسی، شغلی سخت و پر رنج بوده که زوایای پنهان زندگی گذشتگان را در گوشه و کنار دنیا آشکار می سازد. از سال ۱۸۰۰م  به بعد، با ورود میسیونرهای خارجی به ایران، علاقه به شناسایی مکانهای ذکر شده در کتاب مقدس و نویسندگان کلاسیک گسترش یافت مردم که ریشه در میراث داشتند دشمنی با میراث فرهنگی را کنار گذاشتند دربرابر شاهان و خوانین که به تاراج و غارت تپه ها می پرداختند مبارزه کردند.قرارداد ها را لغو نمودند و شاهانی  مانند ناصرالدین شاه که روزگاری خود به غارت میراث این سرزمین مشغول بود با درک اهمیت آثار باستانی به فکر ساختن یک موزه در کاخ خود در تهران می افتد.وقتی علاقه به میراث فرهنگی در بین مردم رشد کند باید انتظار داشت که ناصرالدین شاه هم آدم شود.