از برگ برگ آثار که می روند بر باد

ساخت وبلاگ

     از  برگ    برگ      آثار  که می روند   بر باد

    شرح  این  قصه های   تخریب   تو   آغاز   کن

 تخریب  هم  تقریر خاص خود را دارد وقتی نمی شود از  عظمت و اقتدار هنر قومی بزرگ و صاحب مسلک ایرانیان  نوشت و گفت، وقتی تقدیر بر این است خاطره های خوش تعظیم ملل دنیا در برابر هنر ایرانیان به فراموشی سپرده شود. وقتی قرار است فراموش کنیم زمانی که تخت جمشید برای ثبت جهانی به یونسکو رفت تمام ملل دنیا دو دقیقه سکوت کردند و کف زدند. وقتی خود میراثمان را به مسخ می کشانیم فرقی نمی کند این بنا مدرسه و یا مسجد و یا بقعه متبرکه ای باشد که روزگاری کانون تجمع مومنان بشمار می رفتند وقتی فرقی نمی کند این آثار در مکان های صعب العبور باشد که برای رسیدن به آن باید هزاران رنج را بر جان هموار کرد و یا تپه ای در میان هزاران مین در حال انفجار/ وقتی دست تقدیر بر این است این میراث باستانی باید به سرقت برود /نابود شود /منهدم گردد/ محو شود/ آنهم اگر در میادین مین باشدبرای انکه عظمت و اقتدار هنر قومی بزرگ و صاحب مسلک را در بین ملل دنیا بازگو کنی  نیازمند هوشیاری ، آگاهی و فراست و تیزبینی خاص خود است  خصوصا هنر مردمانی که ویزگی هنرش شدت مضاعفی داشته باشد.در اینجا بحث داستان پردازی و رجز خوانی نیست سند محکم داده های مستند و قابل رویت و اعتماد با ذکر نمونه های قابل فهم از ضروریات  آن است. وقتی از تخریب با ذکر فاجعه نام برده می شود خود اهمیت این اسناد را می رساند.فهم عمومی مردم از میراث و میزان درک آنها امروزه چیزی نیست که بتوان بسادگی از کنار آن گذشت.مردم خود می دانند از چه نزاد و قومی بوده و ارزش میراثشان را می دانند. در این میان اگر گروهی ناجوانمردانه این ارزش ها را نشانه رفته اند آنها نیز عذابی سنگین و سهمگین بر خود حس می کنند.آنها خود نیک می دانند که  دینار و درهم ، زر و زیور آلات فهمشان را به بازی گرفته است  آنان نه بر مردم که بر خود بند زور و خیانت می بندند وقتی از شدت تخریب بنایی/ یا سرقت اثری هنری و مجموعه ای از یک موزه و یا گالری هنری و یا در میان خروارها خاک در اتلال تاریخی آگاهی می یابند  قدرت تاثرشان به بی نهایت می رسد  بغضشان می ترکد اما براستی چرا باید دایره تخریب ها آنقدر رنج آور باشد که بغض همه ما بترکد.؟همین میراث فرهنگی بخش عظیمی از  وجود ماست. دارایی ماست. هویت و ماهیت ماست. هیبت و هیمنه ما ست. می خواهم وجودمان پایدار و هیمنه ما نشکند. نمی دانم آیا این گناه است؟چرا هیچ کداممان  مانع از تخریب انهدام و نابودی آثار باستانی نمی شویم؟ وقتی  یک محوطه‌ی باستانی، یک بنای تاریخی یا یک اثر فرهنگی وقتی تخریب می‌شود و از میان می‌رود،نباید دلمان بسوزد؟ بشورد؟آثاری که  دیگر با هیچ‌چیز آنچه را که از کف رفته نمی‌توان جایگزین کرد نباید بر نگرانی ما بیفزاید؟ چرا در زیر سقف میراث گرانبهایی که نفس می کشیم آوار سقفش را فرو می ریزیم؟چرا  اثار به‌جای‌مانده از کرده‌ها و میراث اعصار و آثار فرهنگی اعم از مدنی و معنوی، آیت و اشارت و مدرسه‌ی معرفت و عبرت مربوط به نیاکانمان را به تلی مبدل می سازیم؟این میراث ارزشمند  برای همه‌ی نسل‌هایی هستند که یکی پس از دیگری از پی  هم در این سرزمین تاریخی و باستانی می‌رسند. قدیم ها می گفتند: چرا غم می خوری از ترس مردن ،مگر آنان که غم خوردن نمردن؟اما من نگرانی ام از مرگ خودم نیست. از مرگ میراثم است از هویت ملی مردمانی است که نگین تاریخ و تمدن بشر بوده اند و امروز چه بیرحمانه به آغوش مرگ سوق داده می شوند.-تورج رهبرگنجه-

گنجه و گنجینه...
ما را در سایت گنجه و گنجینه دنبال می کنید

برچسب : ازدواج موقت,ازمة نسب,ازدواج,ازبکستان,ازدواج سفید,آزمون,ازدواج موقت تهران,ازگیل,ازياء,ازالة الشعر, نویسنده : wishnaa بازدید : 275 تاريخ : يکشنبه 25 مهر 1395 ساعت: 3:10